زبون بلبلی
روزهامون می گذره و من خوشحالم که شما سرحال و شاداب هستید. باران های پاییزی زمینها رو سیراب کرده و بوی خاک رطوبت خورده همیشه مشام رو نوازش می ده. زبون درازی شما دو قلوها که پایانی نداره. هفته قبل جشن بادبادکها بود و با آرتمیس و آمیتیس و رامتین رفتیم جشن. تنها کاری که نکردید بادبادک بازی بود. فقط خوردید و بازی کردید. هر چی بهتون اصرار می کنم برید استخر یا ورزش قبول نمی کنید. امیر علی می گه وقتی بزرگ شدیم خودمون می ریم. امیر حسین خیلی زبون دراز شده. وقتی که با هم بازی می کنید میگه زبون بلبلی نکن (بلبل زبونی). بهش می گم از کجا این رو یاد گرفتی، میگه از مخارتهای زندگی(کارتون مهارتهای زندگی). وقتی کار بدی انجام می ده و سرش داد می زنم و ...